ساختار وزارت بهداشت دوست دارد مردم مریض شوند


تاريخ : جمعه 1392/08/03 | 21:34 | نويسنده : دکتر رضا منتظر

فاطمه رخشانی، معاون سابق بهداشت وزارت بهداشت در گفتگو با خبرگزاری دانشجو اعلام کرد:

من معتقد نیستم وزیر بهداشت غیر پزشک در وزارت بهداشت خوب عمل خواهد کرد، اگر وزیر بهداشت باور کند که می تواند هر کاری که لازم است را انجام بدهد می تواند آن را نیز عملی کند، اما باید بپذیرد مسیری که هم اکنون طی می کنیم مسیر درستی نیست.
همه می دانند مردم از سیستم حوزه سلامت ناراضی هستند، مردم اگر خدای نکرده احساس کنند مریض هستند تمام زندگی آنها به هم می‌ریزد
.من این موضوع را چند بار به آقای هاشمی، وزیر بهداشت عرض کردم که شما با سوابقی که دارید اگر بتوانید تغییراتی را که نیاز است در کشور ایجاد کنید باید در مقابل اعتراضات مسئولان و اطرافیان و حتی مردم نیز مقاوم باشید.
رسانه هم مقصر است که فقط روبان های قیچی زده را نمایش می دهد، در حالی که گاندی در زمان خود بزرگترین بیمارستان خاورمیانه را تاسیس کرد و معتقد بود روزی خوشحالم که به من بگویند بیمارستان تعطیل شده است و دیگر مریض نداریم
.هنوز استاندار ما از رئیس بیمارستان می‌خواهد تخت، آمبولانس،‌ سی تی اسکن و … به بیمارستان اضافه کند، مانند همین‌ها را نماینده مجلس و مردم انتظار دارند، ماجرا بسیار پیچیده است! اگر مفاهیم پزشکی را برای هر کسی به زبان خود بیان کنیم مردم خود از پزشکان تقاضای تجویز هر دارو ودرمانی را نمی کنند.
مردم مواد اولیه وزارت بهداشت هستند. اگر نیست پس باید بیمارستان ها تعطیل شوند، استفاده از تجهیزات پزشکی کم شود، وزارت بهداشت این طور تعبیه شده که من دوست دارم مردم مریض شوند؛ مشکل به این سادگی ها حل نمی‌شود، وقتی رئیس دانشگاهی معتقد است:«اگر مردم مریض نشوند هزینه های بیمارستان را از کجا تامین کنیم؟» یعنی من دوست دارم مردم مریض شوند
.
این سیاست‌های غلط همه راه‌های غلط را تا ناکجا آباد طی می‌کند، سالانه شش میلیون و ۵۰۰ هزار نفر نیاز پیدا می‌کنند که در بیمارستان بستری شوند که ۶۶ درصد منابع وزارت بهداشت هزینه این جمعیت می‌شود، علاوه بر این هزینه‌های بسیار زیادی هم خود مردم پرداخت می‌کنند یعنی ۳۰درصد اعتبارات وزارت بهداشت برای تامین دارو هزینه می‌شود، در واقع با ۷۰ میلیون نفر باقی‌مانده کاری نداریم و اعتبارات این وزارتخانه را هزینه این تعداد کم می کنیم؛ شعار پیشگیری را یک هزارم درصد عملی نمی کنیم.

لینک منبع خبر


سلام بر لبخند

چند روز پیش نظر یکی از دوستان توجهم را جلب کرد:





دوشنبه 20 آبان1392 ساعت: 10:22
توسط:لبخند
من از اول تا آخر متن رو لبخند زدم، بدون هیچ خشمی چون می دونم ری کی ابزاره ولی اینم می دونم که ادیبانم ابزارن و اعتقاد به هر کدام آزار دهنده و عامل بیماری های روانیست!! خیلی محافظه کارانه حرف زدین و برام عجیبه! اینکه یک استاد متافیزیک وارد بحث های واهی بشه زیبا نیست! مدتیه که چیزهایی می نوسین که نمی شه شمارو از پشت اون حس کرد!
سرشار از نور و عشق و شادی باشید
 وب سایت   ایمیل



لبخند عزیز امیدوارم که ارزش گریه را هم در زندگی روزمره و حتی شب مره درک کنید
متن فوق را من ننوشتم
پیش نویسی بر متن نگاشتم  لطفا دقت کنید

سلام

در جستجویم به دنبال نقد و انتقاد از ری کی به متن زیر برخورد کردم

اگر به عنوان یک ری کی کار این متن را خواندید و در درونتان خشم و یا ترس و یا عصبانیت را حس کردید مشخص است که شما در درونتان انسدادهای زیادی خلق کرده اید و ری کی نه تنها کمکی به رهاییتان نکرده بلکه به اسارتتان دامن زده است

تعادل ذهنتان را گسترش دهید و متن را بخوانید به دور از الگوریتم های ذهنیتان

آسیب شناسی دینی مذهبی ریکی

نویسنده دکتر مطلب برازنده

با همکاری محمد مهدی قدرت فر و حلیمه محرر

 

آیا ریکی یک دین یا شبه دین است

تنها ان را کپی و پیست کردم (تقلید و گذارش) تا شما و سایر خوانندگان وبلگ از نظرات سایرین راجع به ری کی اگاه شوید و نکته مهمتر بتوانید به درونتان بنگرید و تعصب را بیابید 
نظاره اش کنید و بی تفسیر و بی قضاوت رهایش کنید
فقط همین
دوستتان دارم
داوود امین الرعایا
28 ابان ماه
تبریز

فرزندان ایران را نجات دهید

بچه هایتان را نجات دهید

با کمی دقت به محتوی تبلیغات کانالهای ماهواره ای و کانالهای صدا و سیما می توانیم الگوی خاصی را ببینیم

الگویی کشنده که تبلیغی است جذاب برای افراد عجول ، تنبل ، ظاهر پرست و بی عرضه که تنها به دنبال چیزهایی خاص برای جلب توجه بیشتر و پوشاندن عیبهای عمیق درونی شان هستند

دستگاههای لاغری که هر کسی که تنها یک ماه ورزش کرده باشد می داند که چه دروغ عظیمی است اما همچنان مردم می خرند و پس از چند روز استفاده در گوشه ای خاک می خورد

پودرها و قرصهای چاق کننده و لاغر کننده

بدون زحمت بدون عوارض بدون بازگشت

به کلمات دقت کنید فقط تنبل ترین ادمها و دور از حضور احمق ترین ها را گول می زند

اما خوشابه حال وارد کنندگان و فروشندگان که در هجوم خودجوش تنبلها غوطه می خورند

داروها و لوازم کمک امیزشی

تنبلهایی که هنوز نمی دانند تناسب و تعادل را می خواهد نه چاقی و لاغری را

نادان هایی که اهمیت تنفس کامل نوشیدن اب ساعت صحیح خواب تغذیه سالم و ورزش و مهمتر دفع روزانه را نمی دانند و فقط می خواهند در فلان روز و فلان مهمانی فلان سایز باشند تا چشم فلانی از حدقه در بیاید

حجم دهنده ،فرم دهنده ،طول کشنده ،عرض پزنده 

بدون بازگشت دایمی هرچه شما می خواهید

این کلماتی است که ادمهایی را که هیچ الگوی صحیحی از روابط جنسی ،مدت ان و کیفیت ان ندارند به دام می اندازد

بیشتر و بیشتر 

ادمی که شامش را ساعت یازده می خورد و ساعت یک به جستجوی توان جنسی بالا  شیشه های قرص را سر می کشد پاداشش بهتر از بیماری های کبدی و کلیوی نمی باشد

بوتاکس ژل گن های لاغری پروتز لب و سینه و ....

رتبه بالایی در استفاده از لوازم ارایشی داریم انهام در بین دختران نوجوان و جوان

رتبه بالایی داریم در عمل جراحی بینی

چرا؟

همگی اینها ناشی از تسلط جهل و نادانی بر خرد جمعی ماست

نشانه ای از توجه صرف به ظاهر

نشانه ملتی که عقلشان فقط به چشمشان است

ملتی که اینشان در کار و فکرشان در آن است

و جدیدا عده ای دیگر با روشی دیگر به ما هجوم اورده اند

انها هم اوج حماقت خرد جمعی ما را دریافته اند

انها هم حاضرند به هر قیمتی جیب خود را پر کنند

اما اینبار فرزندان ما را نشانه گرفته اند

نرم افزارها و سخت افزارهای  (اموزش) الفبا کلمات جملات فارسی و انگلیسی به کودکان یک تا شش سال

در کجای دنیا در کدام یک از کشورهای پیشرفته و یا حتی پس رفته این کار عملی شده است؟

تا به حال سیرک رفته اید؟

حیوانات نمایشهایی انجام می دهند که باعث حیرت تماشاچیان می شود

حیوانات بیچاره کارهایی را انجام می دهند که شبیه کارهای ما ادم بزرگ هاست

ادم بزرگها!!!

انها در قبال تقلید از کارهای ما ادم بزرگها!!! جایزه می گیرند

و سپس در روز موعود بر صحنه سیرک ظاهر می شوند

تماشاچیان تشویق می کنند و حیوانات خوشحال می شوند و صاحبان سیرک پولدارتر و پولدارتر



قبل از خرید این وسایل کمک امیزشی و کمک اموزشی اندکی بیاندیشید

بیاندیشید

اگر اندیشیدن را از یاد برده اید 

اگر اندیشیدن را یاد نگرفته اید

اگر اندیشیدن را از یادتان برده اند

تحقیق کنید

از اینترنت برای کارهایی مفیدتر هم می توان سود جست

بگذاریم کودکان بازی کنند

با کودکانمان بازی کنیم

بگذاریم به طبیعت بروند و با خاک و اب و اتش و باد انس بگیرند

بازی روح و روان انان را پالایش می دهد

بگداریم کودکانمان پرورش یابند (نه فقط آموزش)

خلاقیت و تفکر زا بیاموزند

تفکر  تفکر

خلاقیت خلاقیت

دوستتان دارم

داوود امین الرعایا

استخرهای تبریز


 

الان سه سال هست که در تبریز زندگی می کنم

مردمان خوبی هستند و در این سالها بسیار به ما کمک کرده اند که زندگی خوبی داشته باشیم اما به راحتی نمی توانم از کلمه خونگرم استفاده کنم

یکی از چیزهایی که بارها تعادل ذهن مرا به چالش کشیده و تمام این سالها قادر به هضم ان نشدم قوانینی است که در استخرهای اینجا حاکم است

به عنوان یک ناجی درجه یک و یک مربی بین المللی شنا و کسی که سالهای زیادی از عمرش را در ایران و استرالیا در استخرها کار کرده این مطلب را می نویسم

بهتره کمی به عقب برگردیم و قوانین سایر جاهای دنیا را بررسی کنیم

در استرالیا اکثر استخرها عمقی بین یک متر و شصت تا یک متر و نیم داشت (از اول تا اخر استخر)

 با استفاده از لاینهای رنگی استخر را به صورت طولی به پنج یا شش خط تقسیم می کردند

در خط اول کسانی که تمایل داشتند پیاده روی کنند به ارامی راه می رفتند

از سمت چپ می رفتند و از سمت چپ بازمی گشتند

لاین بعدی کسانی بودند که ارام شنا می کردند مثل غورباقه یا کرال سینه بسیار ارام

لاین بعدی سرعت ها بیشتر بود

و لاینهای بعدی هم بیشتر و بیشتر

اگر کسی هم بخواهد عرضی حرکت کند یا از راست براند نجات غریق به او تذکر می دهد

به هرحال اگر شنا بلد باشید می دانید که برگشت زدن(سالتو) یکی از واجبات شنای استقامتی است

شنای بدون سالتو مثل این می ماند که دروازه فوتبال تور نداشته باشد

می شود بازی کرد اما بازی گرم نمی شود

و قانون هر لاین هم با یک تابلوی پلاستیکی جلوی لاین نصب شده تا همه در جای خویش باشند

این از استرالیا

(یک بار با دوستان در استخر کشتی گرفتیم و سر دوست عزیزمان را زیر اب برای همش پنج دقیقه نگاه داشتیم و انها با پلیس تماس گرفتند.)

حالا بریم سراغ استخرهای ایران (به غیر از تبریز)

استخرها دوقسمت دارند

عمیق و کم عمق

استخر با یک لاین به دو قسمت تقسیم می شود

کسانی که می خواهند کشتی بگیرند و احیانا راه بروند از قسمت کم عمق

و انهایی که میخواهند شنا کنند به صورت عرضی شنا می کنند

هم تعداد نفرات بیشتری از مساحت استخر استفاده می کنند و هم

برگشت (سالتو) می زنند

می دانید که برگشت زدن جزو لاینفک شنای استقامتی است

ناجی ها هم برای کسانی که طولی شنا می کنند سوت می زنند تا برخورد پیش نیاید

شیرجه زدن طولی هم ممنوع است

و حالا می رسیم به استخرهای تبریز

استخر به دو قسمت کم عمق و پر عمق تقسیم شده

لاین وسط استخر است

و به شما دستور می دهند که باید طولی شنا کنی

برای بار اول من حیرت زده شدم

فکر کردم اشتباه می شنوم یا اشکال از ترجمه است

ولی دیدم که خیر

قانون است

از ناجی پرسیدم این قانون را از کجا اوردید

سینه اش را جلو داد و گفت در تمام دنیا همین قانون است

به او گفتم اگر قرار باشد که من طول شنا کنم پس چه گونه برگشت بزنم؟؟؟؟

لبخندی زد و گفت:خوب نزن

پیش مدیر استخر رفتم

اول از او پرسیدم شما شنا بلدی

نگاه عاقل اندر سفیهی انداخت و گفت بلی

پرسیدم با این قانون که نمی شود شنا کرد نمی شود برگشت زد

او هم با عصبانیت به من نگریست و گفت خوب نزن اصلا شنا نکن بیا برو بیرون

و از ان روز به بعد ما نتوانستیم هزار متر ناقابل شنا کنیم

استخرهای باکلاس هم رفتیم اما قانون همان بود

نکته جالب ایجاد سوال و حتی تنش برای توریستهای خارجی در مورد همین اقدام خودجوش نجات غریق تبریز است که انها هم قادر به هضم و درک این قانون من دراوردی نبودند

به هر حال درد دلی بود پس از سالها

امیدوارم که این قانون مسخره برداشته شود

استخر باباها

دیروز برای دومین بار رایا را با خودم به استخر بردم

به قول رایا استخر باباها

یکی از سخت ترین چالشهای زندگیم این بود که براش توضیح بدم چرا مامانت باهامون نمیاد

چرا مامانها باید یه استخر دیگر بروند

چرا ما سه تایی نمی توانیم با هم به استخر برویم و لحظات خوبی با هم داشته باشیم

و نتوانستم

آن ذهن پاک

هنوز پاک

نمی توانست درک کند توضیحاتم را

چه قدر سخت است که قوانین این دنیای ناپاک را برای ذهنهای پاک (هنوز پاک) توضیح داد

به یاد پدر و مادرمون

آدم و حوا افتادم که چه طور در ابتدا پاک بودند و برهنه و مختلط و پس از شیطانی شدن

 فریب خورده شدند و رانده

ملبس شدند و تفکیک

شما بگویید چگونه باید برای رایا توضیح دهم

رایا روزی درک خواهد کرد

چه کسی تاوان ناپاکی ذهن او را خواهد پرداخت

شادباشید

داوود امین الرعایا

17 ابان

ماساژ معجزه هزاره ها

ماساژ( یا مالش) شیوه ای است که روی مجراهای اصلی و فرعی انرژی حیاتی و رگ های خون انسان و نقاط مناسب بدن برای طب سوزنی و محل های معین انجام می شود و با انجام آن از ابتلا به بیماری ها جلوگیری و به سالم سازی بدن کمک می شود.

نکته های مهم اساسی ماساژ و مالش راهی برای سالم سازی بدن

ماساژ بر اساس نظریه طب سنتی چین و براساس اصول تشخیص مرض و معالجه آن با تحلیل همه جانبه بیماری و حال مزاجی بیمار انجام می شود. درماساژ دادن از داروهای خوراکی بهره گرفته نمی شود و تأثیرات منفی آن بسیار کم است و برای بسیاری بیماری ها ، تأثیرگذاری نسبتا خوبب دارد و روشی ساده و آسان است. با این حال دامنه کاربرد آن بسیار گسترده است. اینگونه روش معالجه برای بیماری های معمولی از قبیل : بیماری مهره های گردن ، آسیب دیدگی حاد عضلات کمر( بر اثر کار جسمی زیاد) ، شکاف در مهره های بدن ، صدمه به عضلات ورباط ها و مفاصل دست ها و پاها و غیره مؤثر است.

حرکات دستی ماساژ طبق استاندارد معین و با رعایت اصول فنی و خواستهای اساسی مانند بادوام ، با قوت ، متعادل ، ملایم و اثرگذار عملی می شود. ماساژ تنها به حرکات دست محدود نمی شود بلکه با پا و قسمت بالای بازو دست و یا با توسل به وسایل مخصوص ماساژ انجام می شود. گاهی نیزمی توان از مرهم های ویژه برای ماساژ دادن استفاده کرد. برای نمونه مرهم مالش، خامه مالش ، روغن گرفته شده از گیاهی به نام " دونگ چینگ "، روغن کافیشه ، روغن کنجد و موادی مانند پودر و یا سایر مایع های روغن کاری. شیوه های ماساژ دادن فراوان است. شیوه های معمولی عبارت است از: فشار دادن ، مالیدن، فشردن با یک انگشت ، حرکت دادن ، کوفتن ، با دست کشیدن وغیره. برخی اوقات ماساژ برای پیشگیری و درمان بیماری ها مورد استفاده قرار می گیرد. برای نمونه : ماساژ کودکان ، ماساژ برای معالجه شکسته بندی استخوان ، ماساژ با " چی گون " ( روش سنتی تمرین تنفسی عمیق در چین) وغیره ؛ ماساژ گاهی برای سالم سازی بدن شخصی انجام می شود و هر کسی قادر به انجام آن است: مثلا ماساژ بهداشت چشمان ، بهداشت دست ها و پاها ، برای سالم سازی معده ، برای آرامش بخشیدن به اعصاب وغیره

تأثیرات ماساژ و مالش راهی برای سالم سازی بدن عبارت است از :

اول – کارکرد های امعا و احشاء شامل قلب ، جگر ، طحال ، ریه ، معده ، کیسه صفرا ، روده و مثانه را تعدیل و تنظیم می کند. طب سنتی چین تغییرات پاتولژی بدن انسان به از کار افتادگی کارکرد امعا و احشاء را خلاصه می کند. ماساژ و مالش با کاربرد مهارت و تکنیک کارکرد از کار افتاده شده امعا و احشاء را مجددا به تعادل جدید می گراید و بدین ترتیب به هدف درمان بیماری و حفظ الصحه و سالم سازی می رسد. ( نقشه : مهارت و تکنیک ماساژ و مالش )

دوم -- باز کردن مجراهای اصلی و فرعی انرژی حیاتی و خون انسان و انرژی حیاتی . ارژی حیاتی ماده اصلی برای نگهداری حیات محسوب می شود ، مجراهای اصلی و فرعی انرژی حیاتی و خون انسان مجراهای بدن انسان برای گردش انرژی حیاتی ، انتقال و ارتباط بحساب می آید. بمحض آنکه نصف النهار و انرژی حیاتی غیر عادی شود ، تأثیرات نا سالم در محیط که باعث بیماری شود ، از خارج وارد امعا و احشاء بدن انسان می شود و باعث ابتلا به بیماری می شود ؛ در مقابل امعا و احشاء بدن انسان مریض می شود و هم می تواند از طریق نصف النهار در مظهر بدن منعکش شود. ماساژ و مالش از طریق تحریک تکنیک دستی می تواند به بوجود آمدن کارکرد نصف النهار و انرژی حیاتی و گردش آنها مساعدت کند و بدین ترتیب باعث همآهنگی مکانیسم امعا و احشاء می شود و از تأثیرات نا سالم جلوگیری می شود و بیماری های دارونی مورد معالجه قرار می گیرد. ( نقشه : مهارت و تکنیک ماساژ و مالش )

سوم – تعدیل و تنظیم استخون بندی و عضلات و مفاصل. مهارت و تکنیک ماساژ و مالش برای پوست ، عضلات و مجرای خون انجام می شود ، می تواند نقش تعدیل و تنظیم پوست ، رگ های پوستی و رخنه بین عضلات زیر پوست را ایفا کند و می تواند حرکت بطی خون را از بین برده و گردش خون را سریع گردانیند. مهارت و تکنیک ماساژ و مالش میتواند مستقیما در رفتگی عضلات و استخوان را اصلاح کند. از این جهت ، چه بیماری های ناشی از ضرر رسانی باد ، سرما ، گرما و رطوبت و چه ناخوشی یا بهم خوردگی مزاج و زخم در اثر زمین خوردن و کوفتگی ورگ برگ شدگی می توان با ماساژ و مالش درمان کرد.


منبع:سایت رادیوچین

استامینوفن بخورید حالش را ببرید  (خوش به حال قبرستان)


اين متخصص گوارش و كبد، التهاب، زردي، اختلال انعقادي را از مهمترين عوارض شايع مصرف زياد قرص استامينوفن بر شمرده كه به مرور زمان موجب به كما رفتن و نابودي كامل كبد مي شود.

باشگاه خبرنگاران : مصرف زياد استامينوفن، به عنوان پرفروش ترين مسكن در دنيا منجر به نابودي كبد و از بين رفتن تمام سلول هاي آن مي شود.

اميرحسين فقيهي، متخصص گوارش و كبد افزود: استامينوفن ها پرفروش ترين مسكن هاي ضد درد و ضد تب در دنيا هستند كه در دزها و انواع مايع و قرص در داروخانه ها و به راحتي و بدون نسخه پزشك در دسترس اشخاص قرار مي گيرند و اغلب افراد جامعه از نحوه مصرف آن و خطراتي كه ممكن است در اثر مصرف بالاي آن بروز كند هيچ آگاهي ندارند.

وي با اشاره به عوارض خطرناك قرص استامينوفن تأكيد كرد: مصرف طولاني اين قرص به علت وجود مواد و عناصر به كار رفته در توليد آن منجر به تخريب و نابودي بافت سلول هاي كبدي به طور دسته جمعي شده و مصرف بالاي آن در يك روز موجب مرگ فرد مي شود.

اين متخصص گوارش و كبد، التهاب، زردي، اختلال انعقادي را از مهمترين عوارض شايع مصرف زياد قرص استامينوفن بر شمرده كه به مرور زمان موجب به كما رفتن و نابودي كامل كبد مي شود.

وي اظهار داشت: نكته مهم اين است كه افراد جامعه بايد نسبت به مصرف داروهايي كه به سادگي در دسترس قرار مي گيرند بسيار بيشتر از داروهايي كه فقط در صورت داشتن نسخه تهيه مي شود دقت كنند زيرا اين سهولت دسترسي مي تواند به سهولت نيز خطرات جبران ناپذيري را بر خانواده ها تحميل كند.

فقيهي، در خصوص نحوه مصرف قرص استامينوفن در افرادي كه به صورت مداوم از آن استفاده مي كنند، گفت: مصرف بيش از 15 گرم از اين قرص در طول روز كافي بوده و حتي اگر اين ميزان موجب تسكين درد فرد نشد به هيچ عنوان بيش از مقدار گفته شده مصرف نشود و فرد بايد به پزشكان متخصص مراجعه كند.

وي خاطرنشان كرد: در صورت مصرف بالا و يكباره قرص استامينوفن شستشوي معده اولين اقدام درمان در بخش اورژانس است و تزريق پادزهر است زيرا دوز بالاي آن موجب مسموميت فرد مي شود و اگر بعد از مصرف اتفاقي در همان لحظه رخ نداد به طور قطع پس از 48 ساعت دارو تأثير سمي خود را نشان مي دهد.

گردآوری : گروه اینترنتی ن

منبع مطالب طب سنتی

مطالب طب سنتی اقوام مختلف را از سایت رادیوی چین برداشتم


http://persian.cri.cn/

طب سنتی تبتی ها


طب سنتی ملیت تبت بحش مهمی از تشکیلات طب و داروی سنتی چین و طب سنتی اقلیت های ملی است که ملیت تبت قسمت عمده آن محسوب می شود و در روند درمانی درازمدت خلق شده و توسعه یافته است و بطورعمده در مناطق تبتی نشین رواج دارد. این مناطق عبارت است از: ناحیه خودمختار تبت ، استان های چینگ های ، سی چوان و گان سو؛ در کشورهای هند ، نپال و مناطق دیگر آسیای جنوبی نیز طب سنتی ملت تبت رایج است. 

طب ملیت تبت در فلات چینگ های و تبت شکل گرفته است و دارای ویژگی های چشمگیر ملیتی ، اجتماعی و طبیعی می باشد. فلات چینگ های -- تبت از مناطق سرد سیر می باشد و ارتباط آن با خارج بسیار کم است. از اینرو، طب سنتی تبتی در درازمدت خصوصیات ذاتی خود را حفظ کرده است. برای نمونه انواع حیوانات و نباتات در فلات چینگ های -- تبت نسبتا کم است و به این سبب داروهای سنتی ملیت تبت اکثرا از حیوانات و نباتات ضد سرما که در محیط کوهستانی با اکسیژن کم می روید ، تهیه می شود.

در تبت ، بدلیل آنکه اندیشه مذهبی بودا در زمینه های مختلف اجتماعی نفوذ کرده و به نیروی قدرتمند روحی تبدیل شده است ، طب سنتی تبتی نیز از زمان بنیادگذاری دارای رنگ مذهبی بودای تبتی بوده است.

تئوری اساسی طب سنتی ملیت تبت طب سنتی تبتی در جریان تولید و یک فرایند درازمدت ، به یک سیستم نظری خاص تبدیل شده است.

تئوری درباره " سه عامل "

تئوری طب سنتی تبتی بر آن است که در درون بدن انسان سه عامل بزرگ " لون " ، " چی بائو " و " په گین" ، هفت پایه مادی خوراک مرغوب ، خون ، گوشت ، چربی ، استخوان ، مغز استخوان ، عصاره و ادرار، مدفوع و عرق وجود دارد. سه عامل بزرگ تغییرات هفت پایه مادی و سه خاصیت مذکور را شکل می دهد. تحت شرایط فیزیولوژی معمولی ، سه عامل فوق بر یکدیگر متکی و عامل یکدیگر بوده و همآهنگی و تعادل متقابل را حفظ کرده اند. زمانی که هر یکی از این سه عامل و یا چند عامل به هر دلیلی دچار اختلال شود ، بیماری های " لون " ، " چی با " و " په گین " رخ خواهد داد و برای درمان آنها به تعدیل و تنظیم سه عامل مهم است.

" لون" ، قوه محرکه برای حفظ فعالیت فیزیولوژی بدن انسان می باشد و ماهیت آن با " انرژی " طب سنتی ملیت " هان " شبیه است و معنی آن از " انرژی " طب سنتی چین گسترده تر است ؛ " چی بائو " به زبان چینی ، جرأت و یا گرم مزاجی معنا می دهد و دارای همین ماهیت می باشد. کارکرد های عمده آن تولید انرژی ، حفظ حرارت بدن انسان و تقویت کارکرد معده ، بهسازی رنگ چهره ، جرآت دادن به انسان و افزایش عقلانیت می باشد ؛ " په گین " به زبان چینی " آب دهان" معنا می دهد و ترکیبی از آب دهان و بزاق در طب چینی است و با اخلاط چهارگانه بدن ، و مواد دیگر مایع در بدن ارتباط فشرده دارد. در باره دلیل ابتلا به بیماری ها ، طب سنتی تبتی چنین نظریاتی دارد حاکی از اینکه اگر همآهنگی و تعادل " لون " ، " چه با " و " په گین " از بین رود ، انرژی اصلی درونی بدن انسان آسیب می بیند و بدین ترتیب ، به سلامت انسان ضرر می رسید. از این جهت هدف از درمان تعدیل و تنظیم سه عامل و همآهنگی مجدد آنهاست.

تشریح بدن انسان و فیزیولوژی آن

عادات ملی و آداب و رسوم مردم تبت باعث شده است ، طب سنتی تبتی تشریح بدن انسان و فیزیولوژی آن را نسبتا عمیق درک کند. بر اساس طب سنتی تبتی ، اعضای بدن انسان به پنج ارگان درونی و اعضای ششگانه مجوف و توخالی بدن تقسیم می شود. پنج ارگان درونی انسان قلب ، جگر، طحال ، ریه و کلیه ها است. اعضای ششگانه مجوف و توخالی در بدن روده بزرگ ، روده باریک ، معده ، مثانه ، کیسه صفرا و " سان موسیو " را شامل می شود. در عصر باستان ، طب سنتی تبتی با تشبیهات گوناگون به صورت خیالی کارکرد های فیزیولوژیک هر عضو را تعریف می کرد ، برای نمونه : قلب مانند پادشاه بر تخت سلطنت می نشیند ، در مرکز قفسه سینه بدن انسان جای دارد ؛ ریه ها مانند وزیران و شاهزادگان دور پادشاه جای گرفته است ؛ جگر و طحال مانند ملکه و سوگلی امپراطور نزدیک امپراطور هستند و با همدیگر ارتباط فشرده دارند ؛ کلیه ها مانند بلند ترین ستون فقره یک اطاق مهم است. بدون آن بدن نمی تواند مانند یک عمارت محکم پا برجا بماند و مقاومت داشته باشد. بر این اساس، ارتباط طب سنتی تبتی در روزگار قدیم با بدن نسبتا علمی بوده است.

روش های خاص درمانی طب سنتی تبتی

درمان با دارو

پزشکان تبتی طرفدار استفاده از موادی هستند که اثر دارویی را بیشتر می کند. برای نمونه شکر سفید برای درمان بیماری های گرم مورد استفاده قرار گیرد. با شکر قهوه ای رنگ می توان بیماری های سرد را درمان کرد.

علاوه بر این ، شیوه های خوردن داروها نیز باید مشخص شود. مثلا داروی قرص مانند چینی معمولا همراه با آب گرم خورده می شود ، برای معالجه بیماری سرد قرص با آب گرم خورده می شود و برای بیماری گرم برخلاف آن ، با آب سرد مصرف می شود. برای بیماری های دیگر قرص با آب ولرم خورده می شود.

شیوه معالجه " جیو "

نوعی معالجه در طب چینی است که در آن با استفاده از اتش زدن لوله کاغذای تهیه شده از برگ های ریز نقاط معین عصب بدن انسان را دود می دهند.

طرز تهیه وسیله " جیو " به این قرار است : برگ های خشک شده " برنجاسف " خرد خورد و با آن لوله های کاغذی پر می شود. هنگام معالجه سرلوله را روشن می کنند و دود آنرا به نقاط معین بدن بیمار می دهند .

برگ های " برنجاسف " از مواد عمده برای تهیه لوله " جیو " در طب سنتی تبتی محسوب می شود. این نوع شیوه درمانی معمولا برای درمان بیماری های گرم مورد استفاده قرار نمی گیرد بلکه بیشتر برای درمان بیماری های سرد بخصوص بیماری های معده ، سوء هاضمه ، تجمع آب در بافتهای بدن ، استسقاء ، اختلال اعصاب ، بیماری صرع ، ضعف حافظه و غیره مورد استفاده است. در طب سنتی تبتی برای انجام این شیوه درمانی معمولا نقاط مشخص مناسب بدن انتخاب می شود.

روش درمانی قی کردن

این روش درمانی است که بر اساس آن با استفاده از داروی خوراکی ، فرد بیمار قی می کند. علایم عبارت است از : سوء هاضمه ، برآمدگی شکم در معده و یا قفسه معده ، خوردن سهوی غذای سمی و یا انگل در بدن ، " په گین " های گوناگون در معده ازجمله خلط بنفش ، خلط خاکستری و غیره ، با روش درمانی فوق بر طرف خواهد شد. سالخوردگان و افراد ضعیف المزاج ، زنان باردار و کودکان نمی توانند از این روش استفاده کنند. اگر خوراک سمی خورده شده ، بتدریج از بدن خارج شود ، نیازی به قی کردن نیست.

شیوه مصرف داروهای مالیدنی

مرهم نهادن ، از شیوه های ویژه درمان در طب سنتی تبتی است. از طریق مرهم نهادن روی پوست عوارض بیماری درونی بدن درمان می شود. این کار ساده است. بر اساس نظریه طب سنتی تبتی ، شیوه درمان از طریق مرهم نهادن برای تقویت مزاج مفید است. برای بیماری هایی چون زمختی پوست ، کمبود خون و ضعف بدن به دلیل خونریزی ، خستگی مفرط ، بی خوابی و غیره . می توان از مرهم های معمولی استفاده کرد .

روش درمان از طریق حمام دارویی

روش درمانی طب سنتی تبتی از طریق حمام با دارو یک روش درمانی طبیعی با ویژگی خاص محسوب می شود. آبهای دارویی معمولی مانند سرچشمه های آب گرم ، سرچشمه های گرم آب معدنی گوگرد دار، سرچشمه گرم سنگ " هانشوی"، سرچشمه گرم " سنگ فنشی " ، سرچشمه گرم " وو لین جی" و سرچشمه گرم سنگ آهک است.

روش حمام به دو نوع حمام آبی و حمام مالیدن دارو تقسیم می شود که هر یک از آنها خصوصیاتی دارد. درمان بیماری های مناسب از طریق پنج نوع سرچشمه گرم طبیعی فوق الذکر بهترین نتیجه را حاصل کرده است. نقش این روش درمانی گوناگون است. ظاهرا تأثیرات آن رفع گرمای مخفی شده در عضلات و در درون مغز استخوان می باشد ؛ مالیدن روش درمانی ایفا می کند. در روش استفاده از دارو با روش مالش ، داروهای جوشانده و ترکیبی در داخل کیسه ای قرار داده شده و سپس بر روی بدن بیمار و یا محل های درد بدن قرار داده می شود تا درمان کامل گردد.

طب سنتی ژوانگ


نگاهی اجمالی به وضعیت طب سنتی ملیت جوآن

ملیت جوآن پرجمعیت ترین اقلیت ملی در چین است. پس از سلسله " تان " بتدریج طب سنتی ملیت جوآن با سبک خاص ملیتی و تحت نفوذ طب سنتی ملیت " هان " شکل گرفت. در کتاب های پزشکی دوران سلسله های " تان " و " سون " ( سال های 618 – 1279 میلاد) بعضی نسخه های دارویی رایج در جنوب " سلسله جبال پنجگانه کوهستانی چین " ( در برگیرنده استان های " گوان دونگ " و" گوان شی " ) برای دفع مسمومیت و درمان بخار بد بوی جنگل های منطقه گرمسیری یا منطقه مجاور گرمسیری ، رایج شد. در طبقه بندی کتاب های پزشکی به " نسخه دوای جنوب سلسله جبال پنجگانه کوهستانی چین " اشاره شده است که نشاندهنده جایگاه طب و داروی اقلیت های ملی جنوب چین از جمله طب و داروی ملیت جوآن در علم طب و داروهای کشوری است. دوران سلسله های " مین " و " چینگ " ( سال های1368 –1911 میلادی ) ، مصادف با دوران توسعه طب سنتی ملیت جوآن بود. طب سنتی ملیت جوآن در یادداشت های کتاب " خلاصه داروهای گیاهی به قلم " لی شی جن " و تاریخچه های مکان های مختلف استان " گوان شی " مورد اشاره قرار گرفته است. در این دوران ارگان های آموزشی محلی در زمینه طب و دارو شناسی دایر شد و پزشکان و دارو شناسان زیادی از میان ملیت جوآن پرورش یافتند.

باوجود آنکه یادداشت های کتبی در باره طب سنتی جوآن وجود نداشت ، اما از طریق تدریس استادان و ارتباطات شفاهی از طریق شاگردان و غیره این طب توسعه یافت. از هزاران سال پیش تاکنون تعداد زیادی نسخه های طبی محرمانه و نسخه های پزشکی مؤثر طب و داروهای ملیت جوآن در میان مردم پخش شده است. این برای پیشرفت طب سنتی چین مهم است.

داروهای طب سنتی ملیت جوآن

داروی ملیت جوآن ، داروهای ملیتی در حال توسعه بوده و هنوز سیستم کامل آن شکل نگرفته است و اساسا مخلوطی از داروهای ملیتی و بومی است. مردم ملیت جوآن در منطقه گرمسیری واقع در جنوب " سلسله های جبال پنجگانه کوهستانی چین " سکونت دارند. در این منطقه منابع حیوانی و گیاهی فراوانی وجود دارد. بعلت آنکه مردم ملیت جوآن گوشت حیوانات وحشی از جمله مار، موش و پرنده کوهستانی را مصرف می کنند، داروهای حیوانی نیز مورد استفاده جامع تر است.

خصوصیت دیگر داروهای ملیت جوآن رفع مؤثر مسمومیت و حتی در مقیاس گسترده است. برای نمونه دفع مسمومیت مار و حشرات ، مسمومیت غذایی و یا دارویی ، زهر تیر و غیره. داروی مشهور مار گوان شی ، از داروهای مهم ملیت جوآن بحساب می آید. داروهای ملیت جوآن بر اساس یک حقیقت ساده تولید می شود اینکه هر نوع از مسمومیت ها شیطانی است و حتما داروی مناسبی برایمقابله با آن وجود دارد.

طب سنتی کره ای ها


نگاهی اجمالی به وضعیت طب سنتی ملیت کره در چین

طب سنتی ملیت کره ، سیستم پزشکی سنتی است که بر اساس فرهنگ ملیت کره ، ضمن جلب تئوری علم طب و دارو های سنتی چین در تلفیق با تجربیات عملی برای پیشگیری و درمان بیماری ها شکل گرفته و توسعه یافته است. نام اختصاری آن ، طب سنتی ملیت کره می باشد. از قدیم الایام ، بین ملیت کره با ملیت " هان " نژاد اصلی مردم چین رفت و آمدهای دوستانه طویلی برقرار بوده و هر دو طرف از یکدیگر تأثیر پذیری داشته اند. روابط فرهنگی میان دو طرف برقرار بوده و علم پزشکی آنها توسعه یافته است. همگام با جذب و کاربرد معلومات طب سنتی ملیت هان ، اطبای ملیت کره همچنان با تلفیق فرهنگ ملیت خود و روش های درمانی محلی ، تئوری " طب سی سیان " را که از تئوری تا تشخیص و درمان بالینی خصوصیات خاص خود را دارد ، طراحی کرده و آن را بتدریج به طب سنتی ملیت کره تبدیل کرده اند. نماینده این علم پزشکی اثر " حفظ سلامتی و تأمین عمر طولانی طب شرقی " است که در قرن 19 م میلادی ، " لی جی ما " تألیف کرده است .

منشا طب و داروی سنتی ملیت کره

داروهای مورد استفاده ملیت کره از لحاظ سرمنشاء به دو بخش تقسیم می شود. یکی از آنها داروهای سنتی چین ( داروهای ملیت هان ) و دومی داروهای روستایی می باشد.

طب سنتی ملیت کره که بطور گسترده معلومات طب سنتی چین را جذب کرده است ، بسیاری داروهای سنتی چینی را برای پیشگیری و درمان بیماری ها بکار می برد. برای نمونه 271 نوع داروهای " سی سیان " ، از داروهای سنتی چین بدست آمده است.

1297 نسخه دارویی که در" نسخه پر ارزش سی سیان طب شرقی " جمع آوری و ضبط شده است، بیش از 1500 نسخه دارو جمع آوری و ثبت شده در " راهنمای نسخه های طبی هان " ، 15 نوع و بیش از 1400 نوع مواد دارویی در " نمونه های طب خاوری " ، 41 نوع و 515 نوع مواد دارویی ضبط شده در اثر " مجموعه نسخه های الحاقی دارویی " همه آنها از داروهای سنتی چینی جذب شده است.

داروهای روستایی تاریخ نسبتا طولانی دارد ، بخصوص پس از سال 1949 ، کارهای کشف ، جمع آوری و پژوهش طب و داروسازی ملیت ها بطور گسترده انجام گرفته است. مثلا ریشه نوعی گیاه دارویی چینی بنام " Root of balloon flower " ، این ماده دارویی وقتیکه با مرغ در حرارت کم پخته می شود ، برای معالجه خون ریزی رحم زنان مؤثر است. علف " وان نیان سون " پس از جوشاندن بمدت زیاد با آب به خمیر شکل در می آید برای درمان بیماری سردی زنان و حفاظت سلامت کبد مؤثر و سودمند است. با ریشه نوعی گیاه دارویی بنام " دوهوی " نوشابه درست می شود که برای درمان رماتیسم قابل استفاده است ؛ گل نر ساقه ذرت دارویی برای درمان استسقاء کبد و بیماری های دیگر بکار می رود. این نوع داروها اکثرا داروهای ملیت کره را در اشغال دارد. علاوه بر این ، بسیاری داروها مانند ریشه نوعی گیاه دارویی بنام " Root of purple flowered peucedanum " را مردم برای سیاه کردن موی سر و درمان درد کمر بکار می برند. پودر کربنات آهک با فرمول CaCO3 برای درمان خون ریزی جراحی مناسب است.

طب سنتی میا او


براساس طب سنتی ملیت " میو" ، سموم ،جراحات و زخمی ها ، سوء هاضمه ، میکروب ها و حشرات شش عامل اصلی ابتلای انسان به بیماری است که نام اختصاری آن " شش عنصر" است. تشخیص بیماری ها از طریق روش های سنتی از جمله گرفتن نبض ، شنیدن صوت و صدا ، مراقبت از رنگ ، پرسش از بیمار درباره وضع بیماری ، دست زدن ، لمس کردن ، ضربه با سرانگشت ها و دست ها ، فشار وارد آوردن برای آشنایی با تغییرات بدن انسان در زمینه های شکلی و ترکیبات و وضعیت غیر عادی در زمینه روحی در این طب سنتی رایج است.

داروهای طب سنتی ملیت " میو " اکثرا داروهای گیاهی ، حیوانی و قدری داروهای معدنی است. خصوصیات دارویی به سه نوع گرمایی، سرمایی و ملایم خلاصه می شود : داروهای گرمایی می تواند بیماری های سرد را درمان کند و داروهای سرمایی می تواند بیماری مربوط به گرما را معالجه نماید. داروی نوع سوم می تواند مزاج را تقویت بخشیده و بیماری ضعیف بنیه را برطرف کند. طبق آمار، تعداد داروهای معمولی بیش از 1500 نوع است و تقریبا 200 نوع مورد استفاده معمولی قرار می گیرد.

داروهای " میو" بطور عمده در مناطق سکونت ملیت " میو " ازجمله سلسله جبال " میو لین " ، سلسله جبال " وو مان " و سلسله جبار " وو لین " وجود دارد. بدلیل آنکه عرض جغرافیایی ، محیط جغرافیایی ، عادات استفاده از دارو در مناطق مختلف یکسان نیست ، پراکندگی داروهای متنوع هم فرق می کند ، بعضی انواع مثلا نوعی گیاه بنام " جیان سیو فی " ، نوعی گیاه بنام " Cordate houttuynia " ، نوعی گیاه دارویی چینی بنام Root of balloon flower" و غیره تقریبا در هر منطقه وجود دارد و برخی مانند گیاه های " ای نا سین " ، " ما بین لان " ، " جین تیه شو " ، " سون لوی" و " جی جین لیان " فقط در برخی مناطق مثلا مناطق مرتفع بالا تر از سطح دریا می روید. در سال های اخیر ، در مناطق وسیع سکونت ملیت " میو " تعداد زیادی پایگاه های کشت و تولید گیاهان دارویی ایجاد شده و کشت و پرورش گیاهان دارویی در حال توسعه است. این گیاهان شامل " تیان ما " ، " فو لین " ، نوعی گیاه پزشکی در چین بنام " Balk of eucommia" " اکومیا " و غیره دربر می گیر

طب سنتی هویی ها

طب سنتی ملیت هوی محصول ترکیبی طب سنتی چین با پزشکی عربی و اسلامی است. در سلسله های جین و یوان (سال های 1115– 1368 میلاد ) ، توسعه طب و داروی ملیت هوی به اوج رسید و مونوگرافی ها از جمله " نسخه های دارویی ملیت هوی " آثار پزشکی جامع و بزرگ طب و دارو ملیت هوی ، یکپارچگی طب و دارو شناسی عربی و طب سنتی چین با خصوصیات ملیتی هوی چین ، بوجود آمد. با توجه به نسخه دارویی درج شده در کتاب " نسخه های داروی ملیت هوی " هم داروهایی مانند مایع ، قرص ، پودر ، خمیر و جوشانده گیاهی چینی و هم داروهای معطر، قطره بینی ، نوشابه های الکلی مخلوط با آب میوه ، مایعات محلول غلیظ قندی که در جهان عرب متداول شده نیز در آن به ثبت رسیده است.

طب سنتی ملیت هوی در جریان توسعه درازمدت و با روش های درمانی خاص در میان مردم شکل گرفته است. نسخه پزشکی رایج در میان مردم یعنی تجویزات عامیانه و نسخه پزشکی مؤثر شناخته شده در میان مردم ملیت هوی دارای خصوصیات مهمی است که " درمان بیماری با دارو و خوراک " نامیده می شود . همچنین بر اساس این روش های درمانی می توان با خوردن روغن کنجد همراه با سولفات دوسود یبوست ، ورم مری و سرطان مری در مراحل ابتدایی را درمان کرد. این داروی خوراکی باعث باز کردن مجراهای مسدود می شود.

طب سنتی اقوام مشرق.اویغورها


نگاهی به طب سنتی اقوام مختلف مشرق زمین 

طب سنتی ملیت مغول طب سنتی ای است که از طرف ملیت مغول در پراتیک درمانی درازمدت بتدریج شکل گرفته و توسعه یافته است و با تاریخ دیرینه و موضوع غنی نتیجه تجربیات و چکیده عقل و درایت مردم ملیت مغول در مبارزه با بیماری ها بوده و نیز یک علم پزشکی دارای ویژگی های خاص ملی و خصوصیات چشمگیر محلی می باشد. در جریان تشخیص و درمان بیماری ها با این طب شفابخشی خوب و اقتصادی و ساده است.

تئوری اساسی طب سنتی ملیت مغول

طب سنتی ملیت مغول با ارتباط سه رشته برنامه مغولی " حه یی " ، " شی لائو " و " با داگن " پدیده های فیزیولوژی و پاتولوژی بدن انسان را تشریح می کند. " حه یی " ، به نیروی محرکه کارکردهای گوناگون فیزیولوژی اشاره دارد. هر تفکر ، زبان ، حرکت و فعالیت کارکرد امعاء و احشاء توسط آن ترتیب داده می شود. اگر کارکرد " حه یی " غیر عادی باشد ، باعث تضعیف کارکرد امعاء و احشاء می شود و علائم غیر طبیعی در هوش و حواس رخ می دهد و فرد دچار بیخوابی ، ضعف حافظه و غیره می شود. " شی لای " معنای حرارت دارد. حرارت بدن ارگانیسم ، انرژی گرمای هر جهاز بافتی و مشوق روحیه و غیره است. اگر " شی لائو" زیاد کار کند ، فرد مبتلا به بیماری می شود. برای نمونه تلخی دهان ، ترش کردن ، دیوانگی و عوارض دیگر. " پادگن " به نوعی ماده مخاطی در بدن اشاره می شود که دارای خصوصیات خنک کنندگی می باشد. اگر تعادل کارکرد " پادگن" از بین رود ، به غیر از علائم سرمای معمولی ، مشکلات دیگری در بدن رخ می دهد.

روش های خاص درمان طب سنتی ملیت مغول

روش درمان با خونگیری

در محلی معین مجرای رگ بریده و یا سوراخ می شود و خونگیری انجام می گردد. از این طریق خون بیماری جذب می شود و درمان و پیشگیری از بیماری ها صورت می گیرد. روش درمان با خونگیری برای درمان بیماری های گرم ناشی از خون و" شی لائو " مناسب است. برای نمونه درمان آماس کورک ، دمل ، بیماری نقرس ، سل و غیره. این روش به دو اقدام آمادگی قبل از عمل جراحی و خونگیری تقسیم می شود.

روش درمانی از طریق بادکش کردن و سوراخ کردن

این روش روش درمانی برونی است که بادکش کردن در آن با خونگیری تلفیق می شود : اول محلی روی بدن برای بادکش مشخص می شود . سوزن زنی انجام می شود و سپس بادکش می شود تا خون های کثیف از بدن خارج گردد و حرکت خون عادی شود. درمان بیماری با این روش ساده در بخش های عضلاتی ، با ارتجاع زیاد ، بدون موی بدن و سر انسان و فرورفتگی و برآمدگی استخوان انجام می شود. خصوصیات این روش عبارت است از : شفابخشی سریع ، درمان در کوتاه مدت ، سادگی ، فقدان درد و غیره

فن درمان با سوزاندن گیاه و دود دادن آن در نقاط مناسب بدن

این نوع درمانی یک شیوه درمانی به شکل سوزاندن گیاهان در برخی نقاط مناسب پوست بدن انسان و دود دادن آن است و روش مخصوص معالجه مغولی نیز سوزاندن لوله گیاهی بنام " کنگر بای شان " و گیاهی بنام " سی خه لیو " و غیره است.

روش درمان با شیر مادیان

درمان با شیر مادیان نوعی روش درمانی غذایی سنتی ملیت مغولی است که بدنسازی و روش های درمانی گوناگون را شامل می شود. بخصوص برای درمان شوک پس از زخمی شدن ، خفگی و درمان بیماری های قلبی ، پژوهش ها ثابت می کند در شیر مادیان عناصر مفیدی برای بدن وجود دارد. برای نمونه قند ، پروتئین ، چربی ، ویتامین و غیره خاصه میزان محتوای ویتامین " سی " نسبتا زیاد است. به غیر از این ، اسید آمینه ، اسید لاکتیک ، مخمر ، ماده معدنی ، ماده معطر و عناصر دیگر نیز در آن موجود است.

فنون طب سنتی ملیت مغولی برای شکسته بندی استخوان

این روش درمانی با خصوصیات ملیتی است که اطبای شکسته بند در سلسله های مختلف با بهره گیری از تجربیات درمان شکستگی های گوناگون استخوان ، در رفتگی استخوان یا مفصل و صدمات عضلات و رباط ها از آن استفاده کرده اند. فن شکست بندی طب سنتی ملیت مغول شامل بازگردندان استخوان به حالت عادی ، مالش و ماساژ، درمان با داروهای جوشانده ، مراقبت و آموزش درمانی ، دفع مسمومیت ، بهبود سیستم های بدن و درمان عضلات و مفاصل است.

راز استادی که تنهایی می گریست(یک)


Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA

/* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin;}

راز استادی که تنهایی می گریست

برایتان گفتم که برای یافتن معنایی برای زندگی به سفر رفتم در کرانه رود مادر گام برمی داشتم و از غذایی که گدایی می کردم خود را سیر می کردم

در راه دانستم که برای رهایی از رنج باید راز رود مادر را بدانم و برای یافتن راز رود مادر باید راز هزار و یک استاد را دریابم

و اینک ادامه داستان

در کرانه گام برمی داشتم

کودکی ام را به خاطر می اوردم که در کرانه رود جاجرود چندماهی زندگی کرده بودیم و همواره من ان سوی رود را سرزمین افسانه ای می دیدم که ماهیانش بیشتر و بزرگتر از این سوی هستند و راحتتر می توان انها را گرفت

اکنون هم همان بود فکر می کردم که اگر به ان سوی رود بروم چیزهای بیشتری گیرم می اید

آنسو

آن سو

آن س و

همیشه انطرف که در دسترس نیست کعبه آمال انسانها بوده است

در فکر خود غوطه ور بودم و از هوشیاری غافل

پایم به چاله ای فرو رفت و بر زمین در غلطیدم و سرم به سنگی خورد

اخرین چیزی که به یاد میاوردم فریاد مریم بود که می گفت ای خنگ، هوشیاری هوشیاری

و از خود بی خود شدم

دردی خفیف  در سرم احساس می کردم چشمانم را نمی توانستم باز کنم پاهایم را چک کردم زانوانم را لگنم را شکم و سینه ام را سر و گردنم را همگی سالم بودند تنها نگران چشمانم بودم

با دستانم چشمانم را لمس کردم پارچه ای ضخیم مانند مرهم برروی انها بود بوی خوشایندی داشت

بویی بس آشنا

روی بستری از گیاهان خشک شده بودم که بوی خوش ایندی داشتند

صدای پایی شنیدم بسیار ارام و شمرده گام برمی داشت

خواستم برخیزم که صدایی بسیار مهربان گفت:برجای خویش ارام بگیر

جمله اش معنایی ژرفتر داشت

بسیار عمیق

تک تک سلولهای ذهن و جسمم برجای خویش ارام گرفتند و به خواب رفتم خوابی که همه خستگی هایم را همه رنجهایم را شست و برد

از خواب که برخاستم هنوز چشمانم بسته بودند

صدای مهربان گفت فرزندم غدایی بخور و ابی بنوش

غذایی خوردم و ابی نوشیدم و سپس ذهنم به فعالیت در امد

او کیست اینجا کجاست ؟

گفتم می توانم چشمانم را باز کنم

گفت خیر تا زمانی که در این غار هستی به این چشم بندها نیاز داری

با این حرف ذهنم درگیر یک طوفان شد

چراااااااااااااااااا؟

چرایم را دیدم

حسهای طوفان را دیدم

به تنفسم بازگشتم

و آگاهانه تسلیم و پذیرش را انتخاب کردم

می خواستم انجا بمانم و رازش را دریابم

قبول کردم که چشم بندها را بر ندارم

از او پرسیدم که کیستی و در اینجا چه می کنی

پاسخ داد داستانش طولانی است اما برایت خواهم گفت چون چند روز دیگر بیشتر در این کالبد نیستم و بهتر است که مردمان بدانند بهای رهایی و تنهایی چیست

گوش هوش فرا دادم به سخنانش

دستانم را گرفت و پرسید سفر در مکان و زمان را دانی؟

گفتم دانم اما ندانم که به کجا و کی باید برویم

و ندانم که اگر دانم چگونه باید انرا مشخص کنم

  دستانش را به ارامی حرکت داد و دودی سفید رنگ در فضا شکل گرفت  

گفت لمسش کن

لمسش کردم جاهایی گرم بودند و قسمتهایی سرد

جاهیی گزگز می کردند و قسمتهایی مورمور

جاهایی سبک بودند و قسمتهایی سنگین

دستانم را گرفت و قسمتی را به دستم  داد و گفت انجا می رویم

سرد و سنگین و گزگزکنان

گردباد اشنا امد و ما را در خود فرو برد

در شهری بودم دود گرفته و شلوغ

نمی دانستم که باید به دنبال که بگردم چهره استاد را هرگز ندیده بودم تنها صدایش را شنیده بودم

چگونه او را بیابم؟

مردمان را دیدم که از هر سوی می گریزند

ولوله ای عجیب بر پاشده بود

این هم شانس ما بود

زن و مرد جیغ کشان و فریاد زنان از کنار من می گذشتند و به سمت مخالف می رفتند

ترس و وحشت جمعی در کالبدهایم راه یافت

واکنش ناخوداگاهم فرار و هم سویی با ترس مردمان بود

خرد جمعی داشت مرا با خود می برد

مریم را به خاطر اوردم

هوشیاری هوشیاری

ترسم را دیدم به ان پل جاودانی بازگشتم و ماندن و جستجو کردن را اگاهانه انتخاب کردم (با هر بهایی)

ترس جمعی (ترس کل) تعجب کرد حیرت کرد

و از داخل چشمان مردمان وحشت زده مرا نگریست

نگاهی معنا دار

می دانستم  روزی که زیاد دور نیست به خدمتم خواهد رسید

برخلاف جمعیت حرکت کردم و به سوی انتهای خیابان به راه افتادم

لشکری عظیم را دیدم که مردمان را قلع و قمع می کرد و جوی خون به راه انداخته بود

پیر و جوان زن و مرد کودک و نوجوان را از دم تیغ می گذراند و خونشان را بر زمین گرم جاری می ساخت

آگاهانه ماندن را انتخاب کردم

اینجا بودم تا راز استاد را دریابم

مردان و زنان خشمگین ان لشکر سرخ و سیاه به من رسیدند

با تنفسم بودم

گاهی در ان پل جاودانی و زمانی بر لبه ان دو تیغ تیز

لشکریان دوره ام کردند

با تعجب مرا می نگریستند

ترس جمعی را دیدم که از پشت چشمانشان مرا می نگرد

حیرت کردم که این قاتلان نیز از ترس می کشند

اما مرا نکشتند

دستانم را از پشت بستند و مرا به سرای امیرشان بردند

امیر مردی بود بلند قامت و صفرایی

چشمانی باهوش و پیشانی بلندی داشت

در چشمانش اثری از ترس نبود

او هوشمندانه ترس جمعی را به کار کشیده بود

به بی گاری کشیده بود!!!

مرا دعوت به نشستن کرد و گفت در انتظارت بودم ای مسافر  زمان و مکان

حیرت کردم و پرسیدم چگونه مرا میشناسی؟

گفت در کتب ما روزی را پیشبینی کرده بودند که مسافری از راه خواهد رسید که با سایر مردمان نخواهد گریخت و در چشمانش اثری از ترس نخواهید یافت او مردی است که راز حرکت در زمان و مکان را می داند

من هم سالهاست که شهرها را می سوزانم و مردمان را می ترسانم و قتل عام می کنم تا بتوانم ان مسافر را بیابم

نمی دانستم چه بگویم

این دیوانه هزاران هزار را کشته بود تا مرا بیابد

خشم وجودم را در برگرفت

خشمم را دیدم و حمله را اگاهانه انتخاب کردم

همه عواقبش را پذیرفتم

به سویش پریدم تا خرخره اش را با دندانهایم بجوم

به راحتی مرا پس زد و بر زمین انداخت

خنده ای کرد و گفت افرین

قسمت دوم پیشگویی هم به وقوع پیوست

مسافری که بی ترس به سرور ترس حمله می کند

با دستانی خالی

تو همان هستی

تو همین هستی

کفتم از من چه می خواهی؟

گفت راز سفر در زمان و مکان را

نقطه خوبی بود می توانستیم معامله کنیم

بر سر جانم؟

نه نه

او هم چیزی بسیار با ارزش را در اختیار داشت

چیزی که تمامی شاهان و پادشاهان و حاکمان دیندار و بی دین حریصانه به دنبالش بودند

چیزی که با ان می توان بر تمام جهان هزاران سال

بی دشمن

بی منتقد

بی  اعتراض

حکم راند

چیزی که با ان می توان سرنوشت مردمان را در چنگال خویش فشرد

چیزی که با ان می توان سرنوشت ملتها و امتها را در سر پنجه خویش به اسارت کشید

چیزی که با ان می توان عشق را زنجیر کرد

راز سروری بر ترس

راز سروری بر ترس جمعی

راز سروری بر ترسی که خرد جمعی را فلج می کند و سپس برده می سازد

چیز باارزشی بود

اما نمی دانستم که او پل را برای چه می خواهد

به او پیشنهاد معامله دادم

راز سفر در مکان و زمان به جای راز سروری بر ترس

و او معامله را پذیرفت

او داستانش را اغازید

گفت سالها پیش من رهروی بودم در جستجوی رهایی از رنج

در کوهها و جنگلها

کویرها و دشت ها

شهر به شهر ده به ده، دیر به دیر، معبد به معبد در جستجوی اساتیدی بودم که بتوانند مرا از رنج رهایی بخشند

در این سفرهای دور و دراز با مردمان بسیاری اشنا شدم داستان زندگیشان را شنیدم و برایم درد و دل کردند

از دردها و رنج هایشان سخن گفتند از بیماری های جسمی و روانی شان از بیماری هایی که پزشکان برایشان ایجاد کرده بودند (بیماری های یاتروژنیک)  از عوارض داروهای شیمیایی و قتل و کشتار تدریجی هزاران هزار مردم بیگناه (شاید گناهکار)

پس از گذشت هزاران سال رازی را دریافتم

می توانستم از رنج این مردم به نفع خودم استفاده کنم

من که نتوانسته بودم راز رهایی از رنج را بیابم

باور کرده بودم که رازی وجود ندارد

رهایی وجود ندارد

پس شروع کردم به استفاده از گنجینه ای که یافته بودم

و به راحتی خرد جمعی را تسخیر کردم

موهای تنم سیخ شده بود

عظمت کارش را درمی یافتم

تفکر و خلاقیت عظیم این مرد شجاع را درک می کردم

او هم مانند من یک جستجوگر بود

او ناامید و من

هنوز امیدوار

هنوز

رازش را برایم گفت

تکنیکهایش را به من اموخت

هم از نزدیک هم از دور

هم در شب هم در روز

هم برای مردمان اتش هم مردمان اب هم مردمان خاک و هم مردمان باد

راز تسلط بر خرد جمعی هرکدامشان را به من اموخت

روزها و ماهها و قرنها برایم وقت گذارد تا در همه تکنیکها خبره شوم

روز مرا به بارگاهش فرا خواند و گفت همه این سالها بر ایت وقت گذاردم تا به قولم عمل کرده باشم امروز روزی است که تو باید به قولت عمل کنی

او استادم بود

از او چیزهای بسیاری آموخته بودم

سر فرود اوردم و همسویی یک را برگزار کردیم

چهل و پنج سال روز یا ماه یا سال یا قرن در کنار هم نشستیم برروی چها زانویمان تا او توانست دریابد راز تعادل ذهن را

او  می توانست خشمشش را در جسمش  ببیند و سپس اگاهانه تصمیم بگیرد

او می توانست حسدش را در جسمش ببیند و سپس اگاهانه تصمیم بگیرد

او می توانست تمایلات جنسی اش را در جسمش ببیند و سپس اگاهانه تصمیم بگیرد

او می توانست ترسش را ترسش را ترسش را ترسش را در وجودش ببیند و سپس اگاهانه تصمیم بگیرد

او قبول شده بود

همسویی دو را برگزار کردیم و او در مراسمی باشکوه دریافت کرد کلید عبور از دیوار زمان و مکان را و وارد شد به دنیای لامکان و لازمان

انگاه از او پرسیدم

چرا اینقدر به دنبال پل بودی؟

انقدر که بعد از اگاهی از پیش گویی ان کتاب کهن شروع به کشتار مردمان کردی تا بتوانی مرد نترس را بیابی و راز پل را دریابی؟

لبخند تلخی زد و گفت

هزاران سال باشکوه وجلال بر مردمان حکم فرمایی کردم

هزاران سال فرمانم را بدون چون و چرا انجام دادند

هزاران سال هرچه خواستم برایم فراهم کردند با هر قیمتی

هزاران سال قدرت خالص را در رگهایم احساس کردم

اما

هزاران سال تنها بودم

تنهای تنها

و این تنهایی تار و پود وجودم را ذره ذره می جوید

درد و رنجش پایانی نداشت

هیچ حکیم و هیچ پزشکی نتوانست مرا از رنج رهایی بخشد

اما

روزی مردی به خوابم امد

صدایش را می شنیدم اما نمی توانستم چشمهای کالبد رویابینم را بگشایم تا چهره اش را ببینم (به یاد استاد درون غار افتادم)

از او پرسیدم

رنج می برم رنج

خسته ام خسته

چرا چرا؟

با صدای مهربانش پاسخ داد

امیدت را گم کرده ای امیدت را بیاب

امیدت را بیاب

امیدت را بیاب

درمان حادث خواهد شد

از فردا صبحش به دنبال امیدم بودم

تا در مراقبه ای عمیق که هوشیاری ام بسیار افزایش یافته بود به یاد اوردم که امیدم را در ساحل رود مادر گم کرده ام

و از ان روز به دنبال راهی بودم که بتوانم به ان روز و ان لحظه و ان مکان باز گردم تا امیدم را بیابم و از رنج رها گردم

و تو کلید را در دست داشتی

تو کسی بودی که می توانستی کلید را به من بدهی

در صد کوچکی نگران سواستفاده اش از پل بودم

در عمق چشمانم نگاه کرد و گفت:نهراس

میلم را می بینم .)

تو مرا اموزش دادی که امیالم را ببینم

انتخاب اگاهانه با من است

پرسیدم به کجا می خواهی سفر کنی؟

اشکی از گوشه چشمانش چکید و گفت

می خواهم به ساحل رود مادر بازگردم

به هزاران سال پیش

همان جا که امیدم را گم کردم

می خواهم باز گردم و امیدم را بیابم

امید به رهایی از رنج

دوستتان دارم ای ناامیدان دوست داشتنی

داوود امین الرعایا

دوم ابان 92

تبریز بوستان

تکنیکی برای رهایی از همه انسدادها

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA

راز استادی که از همه انسدادها رها بود

 

برایتان گفتم که برای یافتن راز رهایی در کرانه رود مادر به سفر پرداختم و اینک ادامه داستان

 

در راه از دور شهری کوچک را دیدم که پر بود از رنگهای شاد

حیات و شادابی را می توانستم از چند کیلومتری احساس کنم

بوی ازادی و ازادگی به مشامم می رسید

هزاران سال بود که این بو با بینی ام تماس نگرفته بود

زنده بودن و زندگی کردن را میشد شنید

با خوشحالی به سوی ان شهر به راه افتادم

حاشیه شهر پر بود از مزارع سرسبز و باغات پر از میوه

رودها پر از اب بودند و ماهی های سیاه کوچولو شادمان به سوی اقیانوس روانه

شهر دروازه ای نداشت

باغها دیوار نداشتند

مزارع با سیم خاردار محصور نشده بودند

مردمان شاد بودند و قانع

سالم بودند و شاکر

به سوی میدان اصلی شهر روانه شدم شاید که جایی برای خواب و غذایی برای گدایی کردن به دست بیاورم

در میدان شهر جمعیتی به دور مردی جمع شده بودند

مردی میانسال و دموی با صورتی گلی رنگ و موهایی پرپشت که از اندامش سلامتی می تراوید در میانه میدان ایستاده بود و با صدایی زیبا و رسا مردمان را دعوت می کرد که جلو بیایند و هرارزویی که دارند را بیان کنند

هر ارزویی

در حیرت فرو رفتم

او که بود؟

چه توانایی هایی (sidhhi) داشت که اینگونه ازاد و رها مردمان را فرا می خواند

دیگر صبر نکردم،عجولانه و مانند دیوانه ها به وسط میدان پریدم

مردمان تعجب کردند و قدمی به عقب نهادند

اما کسی چیزی نگفت گویا که غریب بودنم را دریافته بودند

استاد لبخندی زد و گفت:چه ارزویی داری فرزندم؟

برای لمحه ای از زمان ذهنم قفل کرد

چه ارزویی دارم؟

هزاران هزار ارزو از گوشه و کنار ذهنم با فشار بیرون ریختند

هزاران هزار ارزو از هزاران هزاران سال زندگی پر از حرص و از

هزاران هزاران ارزو از هزاران هزاران زندگی پر از نفرت و بیزاری

هزاران هزاران ارزو از هزاران هزاران سال پر از جها نسبت به ماهیت خودم

بیرون ریختند

استاد لبخندی زد و گفت:یکی را انتخاب کن ای جوینده

گویی که هزاران گرداب مرا هم زمان به سوی خویش می کشیدند

اجزای و جودم در حال متلاشی شدن بود

از درد بر پای خویش بند نبودم

ارزوهایم داشتند مرا پاره می کردند و هر کدام قسمتی از حیاتم را می خواستند

ارزوهایم مرا تکه تکه می کردند و هر کدام توجه مرا می خواستند

انها زمان می خواستند

انها انرژی می خواستند

انها مرا می خواستند تا مجرایی باشم برای وارد شدنشان به جهان فیزیکی

انها صبور بودند برای میلیونها سال اما اکنون سد شکسته شده بود و انها ازاد شده بودند

از درد و رنج در میانه میدان به خود می پیچیدم

مردمان ترسیده بودند و بچه هایشان را از میدان دور می کردند

در همان حین دستی نورانی را دیدم که به سویم دراز شده بود

دیگر جانی برای حرکت نداشتم

اما همه توانم را جمع کردم و به سوی دست  پریدم

زمانی که دستم در دستان مهربان و قویش جای گرفت

ارامش در وجودم جاری شد و به خوابی عمیق فرو رفتم

در خواب دیدم که ارزوها مانند تندبادی عظیم به دور خود می چرخد و هرچه در سر راهش میابد را می بلعد

دیدم که مردی در ان نزدیکی ایستاده است

تندباد که به نزدیک مرد رسید از هم پاشید و در ثانیه ای کوتاه ناپدید شد

از خواب پریدم استاد را دیدم که بالای سرم ایستاده است با لبخندی مرا می نگرد

همه مردم شهر هم جمع شده بودند تا جستجوگر طماع را ببینند

استاد پرسید چه ارزویی داری؟

تمام تمرکزم را جمع کردم

فکر می کردم که همه رنج بشر از انسدادهای وجودش است

فکر می کردم که همه بیماری های ما ناشی از انسداد چاکراهایمان است

فکر می کردم که تمام بدبختی های ما ناشی از گیر و گرفت در چاکراهای یمان است

فکر می کردم چاکرای یک که مسدود شد ما عشقمان به حیات را از دست می دهیم افسرده می شویو و پروستات و بواسیر و یبوست می گیریم

چاکرای دو که مسدود شد افراط و تفریط در روابط جنسی پیش میاید و کلیه ها و مثانه و .. بیمار می شود

چاکرای سه که مسدود شد ذهن ما اشفته می شود و معده وطحال و کبد و کیسه صفرا داغون می شود

چاکرای چار که مسدود شد عشق بدون شرط را از یاد می بریم و ریه ها و قلبمان بیمار می شوند

چاکرای پنج که مسدود شد روابط عمومی و روابط بین المللمان به گند کشیده می شود و تیرویید و پاراتیروییدمان نابود می شود

چاکرای شش که مسدود شد فرق دوست و دشمن را نمی شناسیم و تدبر(دور اندیشی و عاقبت نگری) را ز خاطر می بریم و میزبان سینوزیت و سردرد و میگرن می شویم

چاکرای هفت که مسدود شد رابطه مان را با خالق از دست می دهیم و الزایمر و شیزوفرنی و می گیریم

اینها تفکراتم بود

به پای استاد افتادم و از او خواستم که تمام انسدادهای مرا برطرف سازد

تمام گیرو گرفتهای وجودم را ازاد سازد

به نظرم این زیباترین و کاملترین ارزوی تمام انسانها بود

هیچ کس فکرش به اینجاها قد نمی داد

ای انسانهای مادی احمق خنگ

فقط من بودم که تفکر معنوی داشتم

در این غزلیات غوطه ور بودم که دیدم مردمان می خندند و استاد هم لبخندی پر معنی بر لب دارد

گفت ایا مطمئنی

سرم را بالا اوردم و گفتم در تمام عمرم اینقدر مطمئن نبودم

من دنیا را فروختم و معنویان را انتخاب کردم

من قصر نخواستم لامبورگینی نخواستم شغل با بیمه و سنوات و بازنشتگی نخواستم،سبد کالاهای اساسی ماه رمضان و عید را نخواستم استخدام رسمی طرح مهر افرین نخواستم یارانه نخواستم مسکن مهر نخواستم

ارزوی من ازاد شدن تمام انسدادهای درونم است

مردمان خندیدند و اندکی دورتر ایستادند

استاد گفت اماده باش

سرم را بالا گرفتم و خود را اماده کردم برای زیباترین و مهمترین لحظه همه عمرهایم

فکر می کردم پس از رهایی از انسدادها نور در وجودم به درخشش در میاید

فکر می کردم بوی خوش از هاله ام به مشام می رسد

فکر می کردم مردمان به دنبالم راه می افتند و با حیرت راز رهایی از انسدادها را می پرسند

من هم کارگاههای یک روزه می گذارم و به انها یاد می دهم که چگونه انسدادهایشان را نابود کنند

فکر می کردم دیگر هیچ مشکلی برای ارتباط با خالق نخواهم داشت

فکر می کردم دیگر می توان اینده و گذشته هر کسی را ببینم و تله پاتی برقرار کنم و ذهن همه را بخوانم

فکر می کردم غشق بدون شرط از وجودم می پاشد و تمام زنان به دنبالم خواهند افتاد

فکر می کردم متعادلترین ذهن عالم هستی را خواهم داشت

فکر می کردم در روابط جنسی سور عظیمی به قوچ خواهم زدن کرد

و فکر می کردم برای هزاران سال سالم در این جسم زنده خواهم بود

در این تفکرات و توهمات بودم که احساس کردم

فشاری بس عظیم مثانه و مقعدم را در خود می فشارد

به استاد نگریستم به مردمان خندان

و اتفاق افتاد بزرگترین اتفاق زندگی ام

ادرار از جلو و مدفوع از پشت شلوار و ردا و پیراهن و بدنم را غرقه در خود ساخت

تلاش می کردم که جلوی بیرون پاشیدنشان را بگیرم

اما دریغا

دریغا

که هیچکدام از دروازها های مسدود کننده کار نمی کردند

از خجالت و شرم سرم را نمی توانستم بلند کنم

شرشر عرق می ریختم و نگاهم به زمینی بود که از کثافات من الوده شده بود

تصمیم به فرار گرفتم دیگر جای من انجا نبود

باید می رفتم تا دیگر چشم ان مردمان نابکار و ان استاد کلاه بردار به من نیافتد

اما چنان شلوار و ردای خیس و الوده ام به دورم پیچیده شده بودند که توان دویدن نداشتم

در میان خنده شدید مردان و زنان و کودکان به سوی رودخانه بیرون شهر به راه افتادم

تفکراتم چه بود

واقعیت چه بود

ارزویم چه بود

تحقق یافتنش چه بود

توهمات مرا به کجا کشانده بودند

که با بدنی نجس و ذهنی اشفته و رویی شرمسار به دنبال راه فرار می گشتم

در رود خودم را شستم و لباسهایم را پاک کردم

احساس می کردم که ماهی های سیاه کوچولو هم به من و حماقت بزرگم و طمع عظیمم می خندند

استاد را دیدم که در ساحل رود با ارامش همیشگی اش ایستاده

از او عصبانی بودم

او می توانست به من بگوید عاقبت ارزویم را

شاید هم نمی توانست یا نمی دانست

او فقط گفته بود که براورده می کنم

نگفته بود که نتایج و عواقبش را هم پیش بینی و پیش گویی می کنم

عجله زیاد من و صدالبته حماقت جاری در خرد جمعی مرا وادار کرده بود که بی تحقیق ارزو کنم

به سویش رفتم

لبخندی زد و گفت فرزندم

انسدادها در زندگی ما نقشی حیاتی دارند

لباسهای فرزندت را ببین

انسدادهایی هستند که او را از سرما و گرما محافظت می کنند

دیوار خانه ات را ببین

پنجره ها را ببین

درها را ببین

همه انها از خانواده ات در مقابل عوامل طبیعی و غیر طبیعی حفاظت می کنند

خوببه دور برت نگاه کن

این انسدادها هستند که جهان شما را شکل داده اند

انسدادها لازم هستند

به جسمت بنگر

اگر انسدادها نبود تو هرروز الوده بودی

شاید خیلی زود خفه می شدی

و یا در اثر یک زخم کوچک انقدر خونریزی می کردی که می مردی

پرسیدم مردمان شهرت می دانستند؟

گفت اری

انها هزاران سال است که با انسدادها به صلح رسیده اند

انها هزاران سال است که ارزویی ندارند

انها هزاران سال است که در صلحند

دوستتان دارم

داوود امین الرعایا

2ابان92

تبریز بوستان

/* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin;}

آموزش فنگ شویی در کرج


آموزش فنگ شویی در کرج
گروه فنگ شویی ققنوس برگزار مینماید
آموزش فنگ شویی کاملا کاربردی و تخصصی
شناخت و کاربرد و تأثیرات 5عنصر چینی در زندگی،کار،روابط و...
زمان:چهارشنبه 8 آبانماه ساعت 15-18
مدت زمان آموزش:20 ساعت
تلفن تماس: 09354189199
info@qoqnous.ir